کد مطلب:29473
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:15
اين كه قرآن مي فرمايد : ( خداوند هر كه را بخواهد گمراه مي كند و هر كه را بخواهد هدايت مي كند ) با اختيار انسان منافات ندارد؟
- فهم اين آيه مبتني بر شناخت دقيق اقسام هدايت و ضلالت ، شرايط هر يك وگونه هاي تعلق مشيت و اراده حكيمانه الهي است . اقسام هدايت در قرآن : درقرآن مجيد از چهار نوع هدايت سخن رفته است : 1 ) هدايت تكويني عام : وآن همان نظام و مكانيسمي است كه خداوند موجودات را طبق آن آفريده به طوري كه تمام هستي هماهنگ و منسجم به سوي غايتي در حركت وتكاپويند .( ( ربنا الذي اعطي كل شي خلقه ثم هدي ) ) . در برابر اين گونه هدايت هيچ گونه ضلالتي وجود ندارد .2 ) هدايت تكويني اولي خاص : و آن هدايت همه انسان ها از طريق عقل و فطرت به سمت يكسري از حقايق و اصول وارزش هاست كه از آن جهت به ( ( حجت باطن ) ) تعبير شده است . چنين هدايتي چند خصوصيت دارد : الف ) منحصر به انسان ها است . ب ) در ميان انسان ها عمومي و استثنا ناپذير است . ج ) ذاتي و درون بود است . د ) دربرابر آن هيچ گونه ضلالتي نيست . يعني خداوند هيچ كس را با فطرت خداگريز و عقلي گمراه كننده نيافريده است . 3 ) هدايت تشريعي عام : اين گونه هدايت مخصوص انسان ها و طايفه جن مي باشد .زيرا تشريع و قانون گذاري در ظرف اختيار و توان كنش هاي انتخابي و گزينش موضوعيت داردو بدون آن بي معناست . چنين هدايتي نيز از نظر قرآن در ظرف خود فراگير وهمگاني است . يعني خداوند پيامبران را براي همه انسان ها فرستاده و كتاب آسماني خود را براي جميع بشر نازل فرموده است . ( ( ولكل قوم هاد ) ) و ( ( اناارسلناك كافه للناس ) ) . در برابر اين گونه هدايت نيز هيچ ضلالتي نيست . زيراضلالت تشريعي به اين معناست كه - نعوذ بالله - خداوند پيامبراني را هم براي گمراه سازي برخي از مردم مبعوث سازد و معارف و احكام و قوانين گمراه كننده اي بر آنان نازل فرمايد در حالي كه خداوند هرگز چنين نمي كند واز او جز سخن حق نازل نمي گردد ( ( و ما يقول الا الحق ) ) . در اين جا چند نكته مهم وجود دارد : الف ) اولا خداوند به عنوان هادي و شارع خواستار هدايت همه انسان ها مي باشد و از همين رو دين حق را براي همگان نازل كرده است. ب ) اراده الهي در اين زمينه اين است كه انسان ها با اختيار خود راه درست رابرگزينند نه جبرا وگرنه مي توانست همه را جبرا به راه راست كشاند و نيازي هم به بعثت و رسالت نبود .از اين رو فرمود : ( ( انا هديناه السبيل اما شاكرا و اماكفورا ) ) . ج ) انسان ها در برابر هدايت تشريعي عام - با توجه به اختياري كه دارند - دوگونه موضع اتخاذ مي كنند : برخي در برابر آن راه تسليم و انقيادپيش مي گيرند و برخي به سرپيچي وطغيان مي پردازند .دقيقا ازهمين جاست كه به مرحله بعد و نوع ديگري از هدايت گذر مي كنيم . 4 ) هدايت تكويني پاداشي ( ثانوي ) : اين هدايت مخصوص مومنان است . يعني كساني كه با اختيار خويش در برابر هدايت رسولان الهي و نورافشاني هاي عقل و فطرت تسليم گشتند خداوند باب هدايت ديگري برتر از هدايت هاي قسم پيشين مي گشايد .به عبارت ديگر چون آنان با اختيار خود ازهدايت هاي مراتب پيشين استفاده كردند لذا اين نوع هدايت را پاداشي وثانوي ( يعني مترتب برپذيرش هدايت هاي اولي ) مي نامند .فرق اساسي اين هدايت با مراتب قبلي آن است كه وجه غالب آنها جنبه راهنمايي ( ( ارايه الطريق ) ) داشت ولي اين مرتبه افزون بر آن خاصيت راهبردي ( ( ايصال الي المطلوب ) ) نيز دارد .در برابر اين نوع هدايت ضلالتي نيز هست كه از آن تعبير به ( ( اضلال كيفري ) ) مي شود .يعني همان طور كه پذيرش هدايت هاي نخستين تكوينا شرايط و قابليت راهيابي به مراتب و مدارج بالاتري را درانسان ايجاد مي كند مخالفت و سرپيچي در برابر حقايق الهي و هدايت هاي او رفته رفته ديد حق بين را از انسان مي ستاند و كسي كه كرارا با علم و عمد وآگاهي با حق بستيزد رفته رفته گويي در برابر حق و نورافشاني هاي الهي كروكور و لال مي شود : ( ( لهم اذان لايسمعون بها و لهم اعين لايبصرون بها ...) ) و به جايي مي رسند كه ( ( نرود ميخ آهنين در سنگ ) ) . اين همان اثر تكويني حق ستيزي و حق گريزي عامدانه و اختياري آنان است . ليكن چنين مكانيسم وتاثير تكويني بر اساس نظام آفرينش الهي است . بنابراين گمراهي فقط در اين مرحله است و آن از يكسو به خود شخص وابسته است . زيرا او با اختيارخود با حق ستيز كرده و از سوي ديگري نيز به خدا استناد دارد ولي نه به اين معنا كه از اول او گمراهش كرد بل چون تعمدا راه خلاف را برگزيد و بر آن پاي فشرد همان را ملكه او ساخت : ( ( في قلوبهم مرض فزادهم الله مرضا ) ) . اززاويه ديگري نيز مي توان به اين مساله نگاه كرد و آن اين است كه خواسته هادو گونه است : 1 ) خواست و مطلوب بالذات ، 2 ) خواست و مطلوب بالعرض . در مثل نجاري كه در مي سازد غرض او از بريدن چوب ها ساختن در است و لاجرم مقداري از آنها به صورت خاك اره بر زمين مي ريزد .حال آيامي توان گفت : نجار خواسته است كه خاك اره ها بر زمين بريزند؟ اگر بگوييم نه گفته آيد كه : پس چرا آنها را اره كرد؟ بنابراين به تعبيري مي توان گفت : بلي او چنين خواسته است ليكن اين نه مقصود بالذات وي بوده . بلكه مقصودش درسازي است و لازمه آن پيدايش چنين ذراتي است . خداوند نيز خواسته است انسان ها به اختيار خويش راه هدايت را گزينند و لازمه اختيار آن است كه بالاخره كساني هم مسير باطل را بپويند .حال آيا مي توان گفت : خداخواسته كه آنان گمراه شوند؟ و اگر نمي خواست چرا آنان را آفريد و آزادي داد؟ جواب آن است كه غرض اصلي خداوند هدايت يا بي اختياري است وچون پاي اختيار به ميان آيد لاجرم سروكله سرپيچي و طغيان نيز آشكارگردد .بنابراين چون او آزادي داده چنان است كه گويي بالتبع گمراهي را نيزاراده كرده است . ( دقت شود كه اين اراده نتيجه اختيار است و هرگز نافي آن نيست و از همين رو هيچ سلب مسووليتي از انسان نمي كند .زيرا همين انسان گمراه مي توانست در مسير هدايت قرار گيرد كه مطلوب بالذات الهي است ودر رتبه متقدم مي باشد .) ;
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.